(...)
JİYANEM KÜRDİSTAN
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : alejandro calvo
ساعتهای آفتابی برای قرن ها نمونه بی نظیری از نفوذ ابزارهای نجومی در فرهنگ و زندگی روزمره به شمار می رفتند اما در دوره جدید فرهنگ استفاده از آنها در کشور ما با وجود سابقه طولانی که دارد به فراموشی سپرده شد . این در حالیست که در بسیاری از کشورهای اروپایی نظیر ایتالیا یا فرانسه ، هزاران ساعت آفتابی جدید طراحی و ساخته شده و به عنوان نمادی از علم و هنر و هرهنگ جاذبه ای ویژه بای این کشورها به وجود آورده است. علاقهمندان می توانند علاوه بر ارسال برنامههای خود تصاویر و پوسترهایی از ساعتهای آفتابی ساخته شده را نیز به انجمن نجوم ایران ارسال کنند تا ضمن شرکت در مسابقهی این جشنواره از این اطلاعات برای تکمیل دادههای مربوط به ساعتهای آفتابی در ایران استفاده گردد. علاقهمندان برای ارسال اطلاعات خود و همچنین هر گونه پرسشی میتوانند به نشانی الکترونیکی info@asiac.irinfo@asiac.ir info@asiac.ir نامه بفرستند یا با دفتر انجمن نجوم ایران (۸۸۹۸۹۵۵۰ - ۰۲۱) تماس بگیرند. منبع:ستاره پارسی پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : alejandro calvo
تشکیل ابرنو اختر : زندگی هر ستاره ابر غول دارای بیش از 10 جرم خورشیدی در انفجاری عظیم به نام ابرنواختر پایان می یابد. این انفجار آنچنان پر انرژی است که شاید از کهکشان کاملی با میلیاردها ستاره، درخشنده تر شود. شاید تا مدتی از دید ناظر زمینی این ابر نواختر به صورت ستاره تازه و خیلی درخشان به نظر برسد. اگر از این انفجار، هسته ای با 4/1 الی 3 جرم خورشیدی بجای ماند، هسته کوچک می شود و ستاره نوترونی تشکیل می دهد. اگر جرم هسته از 3 جرم خورشیدی بیشتر باشد، جاذبه آن را وا می دارد که بیشتر منقبض شود تا حفره سیاه تشکیل بدهد. برای نمونه به شکل 1 که سحابی خرچنگ است و از انفجار یک ابرنواختر پدید آمده توجه کنید . شکل 1)
انرژی ابرنواختر : انرژیی که از انفجار هر ابرنواختر آزاد می شود، می تواند دهها هزار سیاره نظیر زمین را ویران کند. همگی ابرنواختر ها ویرانگر نیستند، ولی این انفجارها عناصر بوجود آمده در درون ستارگان را در فضای میان ستاره ای منتشر می کنند تا در انجا به ستارگان و سیارات تازه تبدیل شوند. اتم های کربن که بخشی از مولکولهای تشکیل دهنده اکثر غذاها و بدنمان هستند، برای نخستین بار در داخل ستارگان ایجاد شده اند.
اگر چه ابر نواختر ها حوادث نادری هستند .آنها خیلی قوی هستند و می توانند بر زندگی روی سیاراتی که نزدیک ستارگان دور می زنند تاثیر بگذارند . در حقیقت انفجارات ابر نو اختر ها در مدت ها قبل ممکن است بر روی آب و هوای زمین و تحول زندگی تاثیر گذارده باشند .اگر ابرنواختری حدود 50 سای نوری اتفاق بیافتد بشر اجبار داردکه سطح را رهاکرده ودر زیر زمین حداقل برای چند دهه زندگی کند .انفجار پرتوهای گاما و ذرات پر انرژی از انفجار ابرنواختر ها میتواند اشکال زندگی بسیاری را بکشد و موجب ضرر و زیان ژنتیکی در دیگران شود .تنها راه جلوکیری از این تابش جابجایی جمعیت در داخل تونل های زیرسطح زمین خواهد بود. ابته اگر یک ابر نو اختر صورت بگیرد ما فرصت کافی برای حفر تونل را نداریم . حتی اگر ما به مدت طولانی در تونل ها برای رادیواکتیو روی سطح زمین زنده بمانیم نبایستی زمین را دوست داشته باشیم هنگامی که در القاء متقابل ژنتیکی که توسط رادیو اکتیویته می توانست زندگی گیاه و حیوان را به طور جدی اصلاح کند.غذا های اساسی بشر شیر کره تخم مرغ گندم سیب زمینی کاهو و گوشت و سبزیجات و... که در شکل های مختلف می باشند .غذا های دریایی صرفاً از اقیانوس به عمل می آید و زندگی گیاهی که باید همچنین اصلاح شود یا توسط انفجار ابرنواختر محلی صدمه ببیند حتی اگر زندگی سطحی تابش را نگه دارد آن به لایه های بالاتر ظریف جو مان که باید آب و هوا را یه طور بر جسته اصلاح کند صدمه می زند . ابرنواختر های محلی پیشنهاد شده اند به عنوان یک علت ممکن برای تغییرات آب و هوای اتفاقی و خاموشی ها در گذشتۀ کرۀ زمین . امکان دارد که هرچند صد میلیون سال یک ابر نو اختر نزدیک به زمین اتفاق بیافتد.چنین انفجاری پیشنهاد شده است به عنوان یک بیان نظری از خاموشی دایناسور ها. پس ما به نظر میرسد که برای لحظه ای نسبتاً امن باشیم . هیچ ستاره ای داخل 50 سال نوری شناخته نشده است که یک غول سنگین قابل انفجاری مانند یک ابرنواختر باشد . یک داوطلب، ستارۀ متغییر ویژه اتاکارینا(eta carina) می باشد که به طور ضعیفی درک شده است اما بعضی از ستاره شناسان پیشنهاد می کنند که آن یک ستارۀ سنگینی که در حال کاهش بسته اش می باشدو به فرو ریزش نهائی اش در چند میلیون سال آینده نزدیک می شود .در فاصلۀ 3700 سال نوری ما بایستیصدائی داشته باشیم ، اگر چه از قرار معلوم جایگاه مطمئنی است .البته ، یک کوتلۀ سفید ، در حال سرد شدن لبه حد چاندراسکار را میبیند که می تواند فرو ریزش کند و یک انفجار ابرنواختر نوع 1 را تولید کند .حتی یک کوتولۀ نزدیک کاماً ضعیف خواهد بود و بنابر این بایستی بدون هیچ توجهی وجود داشته باشد تا اینکه فرو ریزش کند . شکل 2 ) شکل2و 3 ) سی بی کارینا یک محل برجسته ای از شکل گیری ستاره است . گاز به توسط تعدادی از ستارگان روشن داغ تحریک شده است که یکی از آنها خود اتای کارینا ظاهراً سنگین ومتغیر است.بعضی از ستاره شناسان گمان می کنند که آن در چند میلیون سال آینده ابرنواختر خواهد شد.
![]() شکل 3 )
منبع : آسمان پارس پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:59 :: نويسنده : alejandro calvo
اتحادیه نجوم تاریخ برگزاری روز و هفته نجوم را تا سال 1393 اعلام کرد ......... سال 1354. زمانی که " دوگ برگر " رئیس انجمن نجوم کالیفرنیای شمالی تصمیم گرفت که در آن سال برای علاقمند کردن مردم به نجوم، در رصدخانه ها را به روی مردم بگشاید.... و از آن سال به بعد این کار هر ساله صورت گرفت تا روز و هفته نجوم به این شکل به ما به ارث برسد! بنا به تصمیم گیری اتحادیه نجوم، روز نجوم هر ساله معمولا یکی از روزهای نیمه اول اردیبهشت( اواسط آوریل تا اواسط می ) و اولین شنبه ای که نزدیک به تربیع اول ماه باشد، انتخاب می شود. این اتحادیه تاریخ برگزاری روز و هفته نجوم را تا سال 1393 چنین اعلام داشت :
هفته نجوم یک روز نمادین است و برای معرفی کردن نجوم به مردم با اشکال مختلف در نظر گرفته شده است. دلیل انتخاب این تاریخ ها برای روز و هفته نجوم در موعد مقرر، توسط اتحادیه نجوم اعلام می شود ولی آنچه مسلم است انتخاب تاریخ روز و هفته نجوم در سال 1388 به علت تقارن با سال جهانی نجوم و انتخاب این تاریخ برای سال 1391 به علت تقارن روز و هفته نجوم با گذر زهره از مقابل خورشید بوده است. به غیر از این مناسبت ها دلایل دیگری نیز در انتخاب تاریخ ها توسط اتحادیه نقش داشته است. برای مثال روز نجوم در سال 1388 و 1393 مصادف با " روز مادر " در آمریکا است.
روز نجوم هر ساله در بسیاری از کشورهای جهان برگزار می شود.
منبع:آسمان پارس
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : alejandro calvo
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : alejandro calvo
مهمترين اطلاعاتی كه بايد در مورد يك ستاره بدانيم، چيست؟ شايد قدر ستاره در صدر فهرست دانستهها قرار گيرد، اما درست در پشت آن رده طيفی ستاره قرار می گيرد. بدون رده طيفی، ستاره چيزی جز يك چشمه نور نيست. با اضافه شدن حروف كوتاهی چون V”2“G يا IVshne”5“B ستاره، موردنظر بهسرعت دارای شناسنامهای خاص ميشود. افرادی كه قادر بهدرك معني اين كُدها هستند، ميتوانند ماهيت ستاره موردنظر را كه شامل رنگ، اندازه و ميزان درخشندگي آن نسبت بهخورشيد و ديگر انواع ستارگان، خصوصيات منحصربهفرد و گذشته و آينده آن را مشخص كنند. ردههاي طيفي ستارگان
مهمترين اطلاعاتی كه بايد در مورد يك ستاره بدانيم، چيست؟ شايد قدر ستاره در صدر فهرست دانستهها قرار گيرد، اما درست در پشت آن رده طيفی ستاره قرار می گيرد. بدون رده طيفی، ستاره چيزی جز يك چشمه نور نيست. با اضافه شدن حروف كوتاهی چون V”۲“G يا IVshne”۵“B ستاره، موردنظر بهسرعت دارای شناسنامهای خاص ميشود. افرادی كه قادر بهدرك معني اين كُدها هستند، ميتوانند ماهيت ستاره موردنظر را كه شامل رنگ، اندازه و ميزان درخشندگي آن نسبت بهخورشيد و ديگر انواع ستارگان، خصوصيات منحصربهفرد و گذشته و آينده آن را مشخص كنند. شيوه جديد ردهبندی طيفی ستارگان آنچنان موفق بوده است كه از سال ۱۳۲۲/۱۹۴۲ تاكنون تقريباً بدون تغيير باقی مانده است. اين شيوه طبقهبندی فقط بر دو خاصيت فيزيكی يعنی فشار جوّی و دمای سطحی ستاره كه در طيف ستاره ظاهر ميشوند، استوار است. اين خواص، اطلاعات فراوانی را در اختيار ما ميگذارد كه بهكمك آنها ميتوان چهره و داستان زندگي يك ستاره را بهتصوير كشيد. دماي سطحی، نشاندهنده رنگ و روشنايي سطحي ستاره است (روشنايي سطحي بيانگر ميزان نور تابش شده از واحد سطح ستاره است). فشار جوّي بستگي مستقيم بهميزان گرانش در سطح ستاره دارد. بنابراين اين فشار بيانگر اندازه و جرم ستاره است. اندازه و روشنايي سطح ستاره تعيينكننده درخشندگي واقعي آن است (درخشندگي، مقدار كل نوري است كه ستاره تابش ميكند) عموماً اين دو خاصه ميتوانند موقعيت ستاره در دوره زندگي خود را نيز نشان دهند (جوان، ميانسال يا نزديك بهمرگ). با مقايسه درخشندگي و درخشندگي ظاهري ستاره در آسمان (قدر ظاهري) ميتوان بهفاصله ستاره از زمين پيبرد. همچنين بهپيوست رده طيفي اصلي يك ستاره ميتوان با افزودن حروفي، خواص ويژه شيميايي، گستردي جو، فعاليتهاي سطحي غيرمعمول، حركت چرخشي سريع يا ديگر ويژگيهاي مخصوص را نشان داد. همه رصدگران آسمان بايد اطلاعات مختصري درباره ردههاي طيفي ستارگان داشته باشند. كالبدشكافي نور ستاره طبقهبندي طيف ستارگان آنجلوسچي، نخستين شخصي بود كه بهصورت جِدّي دست بهطبقهبندي طيف ستارگان زد. او كه يك كشيش اخترشناس بود، در دهه ۱۸۶۰ با بررسي طيف صدها ستاره بهصورت بصري از پشت تلسكوپي مجهز بهطيفسنج، طيف ستارگان را در ۵ دسته اصلي قرار داد كه با پُرنورترين ستاره در هر دسته شناخته ميشدند. بهعنوان مثال ستارگان يك دسته كه داراي طيفي شبيه ستاره شباهنگ يا شِعراي يماني بودند كه مملو از خطوط جذبي مربوط بهاتمهاي هيدروژن است، بهنام رده شباهنگ نامگذاري ميشدند. اما دستهبندي اصلي و پايهگذار ردههاي طيفي امروز در رصدخانه دانشگاه هاروارد انجام شده است. در سال ۱۸۸۶ ادوارد سي.پيكْرينگ كه كارمند اين رصدخانه بود با استفاده از عكاسي بهدستهبندي طيف هزاران ستاره پرداخت. مجموعهاي از فعالان در رصدخانه هاروارد نيز او را ياري ميكردند. دستهبندي آنها بهاين صورت بود كه بهترتيب حروف از A تا G ستارگان را از سادهترين طيف تا پيچيدهترين آنها دستهبندي ميكردند. اما بهزودي روش طبقهبندي طبيعي بهتري در بين اين طيفها آشكار شد. اين گروه با تركيب و آرايش دوباره ردهبنديهاي پيشين متوجه شدند كه ميتوان طيفهاي شبيه بههم را در يك رشته پيوسته قرار داد. هر رشته حاوي ستارگان با رنگها و دماهاي مختلفاند كه از ستارگان داغ آبي-سفيد در انتهاي اين رشته تا ستارگان نارنجي- قرمز در طرف ديگر آن تشكيل ميشوند. اما هنوز براي علامتگذاري دوباره حروف خيلي زود بود. وقتي تمام ابهامات برطرف شد، اين طبقهبندي از داغترين ستاره تا سردترين بهصورت O B A F G K M “Ok Be A Fine Girl Kiss Me.” انتخاب جمله يادآوري اين طيفها بهدست شماست. مثلاً ميتوانيد از جملة بداهه ساخته شده بابك امينتفرشي در كلاسهاي درس او استفاده كنيد: « او بيا اي فندق گِرد كوچك من! » كشف اجرام بسيار كمنور و قرمز (از كوچكترين كوتولههاي قرمز سرد گرفته تا كوتولههاي قهوهايي كه در مرز ستاره و سياره قرارميگيرند) باعث شده است كه اخيراً دو رده طيفي جديد بعد از حرف M در طبقهبندي طيفي ستارگان بهكار گرفته شود. O B A F G K M L T ردههاي طيفي ديگري نيز بهطور موازي بهردههاي طيفي قديمي اضافه شدند ولي نتوانستند خود را با ردهبندي كلاسيك گفته شده تطبيق دهند. غولها و كوتولهها استثناها برخي از كدهاي طيفي ويژه عبارتند از : m : ميتوان شناسه عناصري را كه خطوط غيرعادي قوي در طيف ستاره ايجاد ميكنند را نيز در ادامه رده طيفي اضافه كرد. براي مثال ستاره اپسيلون-دباكبر ستارهاي از رده AoPIV:(CrEU) است كه در آن خطوط قوي كروميوم و يوروپيوم ديده ميشود و نيز دو نقطه نشان دهنده عدم اطمينان در عدد رومي مربوط بهدرخشندگي آن يعني IV است. منبع:مجله نجوم پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:56 :: نويسنده : alejandro calvo
اضطراب گاهي ميتواند كمككننده باشد. اضطراب به شما هشدار ميدهد كه شايد خطري تهديدتان ميكند و يا شايد اشتباهي روي داده است. همچنين باعث به راه افتادن سيگنالهايي ميشود كه بدن را در حالت آمادهباش قرار ميدهد. هر چند كه اين اضطرابهاي گاه و بيگاه ميتوانند زندگي انسانها را نجات دهند، اما اضطراب مداوم آسيبهایی جدی به دنبال خواهد داشت. هورمونهايي كه بدن شما را به صورت ناگهاني براي مقابله با خطر آماده ميسازند، در صورتي كه براي مدت طولاني در بدن جريان داشته باشند ميتوانند به بسياري از دستگاهها نظير مغز و سيستم ايمني صدمه بزنند. گياهان مانند انسانها دچار اضطراب نميشوند؛ اما آنها نيز در مقابل استرس آسيبپذيرند و به شيوهاي مشابه با آن رو در روميشوند. توليد ميكنند كه به ساير قسمتهاي گياه اعلام خطر ميكند. بر اساس چشمانداز اكتشاف فضا، انسانها در دهههاي آينده به مريخ خواهند رفت و در آنجا به كاوش خواهند پرداخت. شرايط سفر به مريخ و بعد مسافت دانشمندان مهاجر را ناگزير مينمايد گياهان را نيز با خود ببرند. گياهان غذا و اكسيژن توليد ميكنند و همدم و يادگاري سبز از خانه هستند. شرايط موجود در مريخ، مانند سرماي شديد، خشكي، فشار كم هوا، و خصوصيات متفاوت خاك، گياهان را با استرس زيادي مواجه ميكند. اما وندي باس، متخصص فيزيولوژي گياهي، و امي گروندن، ميكروب شناس از دانشگاه كاروليناي شمالي بر اين باورند كه گياهاني را پرورش دادهاند كه قادر به زندگي در اين شرايط سخت ميباشند. راهحل عبارت است از مديريت استرس: شايد از شنيدن اين نكته تعجب كنيد كه در حال حاضر موجوداتي در زمين وجود دارند كه در شرايطي شبيه مريخ زندگي ميكنند. البته آنها گياه نيستند بلكه نمونههايي از ابتداييترين اشكال حيات در زمين هستند؛ ميكروبهايي كهن كه در اعماق اقيانوسها، يا زير يخهاي قطبي زندگي ميكنند.
باس و گروندن اميدوارند تا با قرضگرفتن برخي ژنها از اين ميكروبهاي سختزي، بتوانند گياهاني با قابليت زندگي در مريخ توليد كنند. اولين ژنهايي كه آنها استخراج كردند، ژنهايي هستند كه توانايي گياهان در مقابله با استرس را افزايش ميدهند. گياهان معمولي غالباً روشهايي را براي خنثي كردن سوپراكسيد دارا هستند، اما پژوهشگران بر اين باورند كه روشي كه ميكروبي به نام پيروكوكوس فوريوسوس بكار ميبرد، ممكن است كارايي بيشتري داشته باشد. اين ميكروب در دهانههاي آتشفشاني بسيار داغ در اعماق اقيانوس زندگي ميكند. اما به صورت متناوب با فورانها به آبهاي سرد دريايي وارد ميشود. بنابراين بر خلاف سيستم خنثي سازي گياهان، اين سيستم در پيروكوكوس در محدوده خارقالعاده 100 درجه سانتيگراد اختلاف حرارت عمل ميكند. اين نوسان مشابه چيزي است كه گياهان در يك گلخانه مريخي با آن روبرو ميشوند. در حال حاضر پژوهشگران ژن پيروكوكوس را داخل گياهي كوچك و با رشد سريع به نام آرابيدوپسيس نمودهاند. باس ميگويد " حالا ما اولين جوانه را داريم. ما آنها را پرورش ميدهيم و دانهها را استخراج ميكنيم تا نسلهاي دوم و سوم را توليد كنيم." در يكسال و نيم تا دو سال آينده آنها اميدوارند كه گياهاني را با دو نسخه از ژن جديد داشته باشند. در آن هنگام بررسي عملكرد ژنها امكانپذير ميشود: آيا آنها آنزيمهايي خاص با وظايف مشخص را ميسازند، آيا آنها واقعاً به بقاي گياه كمك ميكنند، و يا حتي موجب آسيب رساندن به آن ميشوند. در ادامه، آنها اميدوارند كه ژنهاي ديگري را نيز از ميكروبهاي سختزي استخراج كنند؛ ژنهايي كه گياه را در مقابل خشكي، سرما، فشار هواي كم، و امثالهم مقاوم ميسازند. مطمئناً هدف تنها توليد گياهاني با توانايي بقا در مريخ نيست. موفقيت اصلي اين است كه اين گياهان به رشد و نمو خود ادامه دهند يعني محصول توليد كنند، در فرآيند بازيابي پسماندها نقش داشته باشند و به توليد اكسيژن در خانه جديد كمك كنند. به قول باس "چيزي كه ما از يك گلخانه در مريخ ميخواهيم پرورش و تقويت گياهان در يك محيط با شرايط مرزي است." گروندن عقيده دارد كه اين شرايط حقيقتاً پرتنش هستند. اغلب گياهان تا حدودي غير فعال ميشوند، يعني رشد و توليد مثل متوقف ميشوند و تمام فعاليتهاي گياه تنها بر ادامه بقا متمركز ميشوند. باس و گروندن اميدوارند كه با وارد كردن ژنهاي ميكروبي به گياهان بتوانند وضعيت را تغيير دهند. گروندن ميگويد "با استفاده از اين ژنها، ما در حقيقت گياه را فريب ميدهيم زيرا گياه قادر نيست كه اين ژنها را مانند ژنهاي خودش تنظيم كند. ما اميدواريم كه از اين راه توانايي گياه در خاموش كردن بعضي فعاليتها را دور بزنيم." اگر باس و گروندن موفق شوند، كار آنها زندگي بسياري از افرادي كه روي زمين و در محيطهاي با شرايط سخت ساكن هستند، را نيز تغيير خواهد داد. باس ميگويد " در بسياري از كشورهاي جهان سوم، اگر هنگامي كه خشكسالي فرا ميرسد تنها يك تا دو هفته ديگر بتوانيد درو را عقب بياندازيد،به اين معنا خواهد بود كه ميزان محصول لازم براي گذراندن زمستان را خواهيد داشت. اگر ما بتوانيم مقاومت به خشكي يا سرما را افزايش بدهيم، دوره محصلدهي طولانيتر ميشود و اين موضوع بر زندگي انسانهاي بيشماري تأثير خواهد گذاشت." اين دو دانشمند تأكيد دارند كه پروژه طولاني در پيش دارند. "يكسال و نيم به طول خواهد انجاميد تا ما بتوانيم گياهاني حاوي ژن داشته باشيم كه بتوانيم روي آنها آزمايش انجام دهيم." مدت زمان طولانيتري لازم خواهد بود تا مثلاً گياه گوجهفرنگي سرمازي و خشكيزي در مريخ و يا حتي صحراي داكوتا داشته باشيم. اما گروندن و باس معتقدند كه اين كاري است كه سرانجام به نتيجه خواهد رسيد. گروندن ميگويد " گنجينه غني از ميكروبهاي سختزي وجود دارد. بنابراين اگر يكي مؤثر واقع نشد، ميتوانيد به سراغ ديگري برويد تا در نهايت به آنچه مورد نظرتان است برسيد."امي هم با باس هم عقيده است "اين گنجينه واقعاً بسيار غني و همچنين بسيار هيجانانگيز است." به نقل از آسمان پارس پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:53 :: نويسنده : alejandro calvo
برای تنظیم مقر های استوایی نیار به قطبی کردن دقیق می باشد .
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:51 :: نويسنده : alejandro calvo
ابوالهول: غول افسانههای مصر باستان و اسطوره اُدیپ، مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر، مزیّن به بالهای عقاب و دارای کلهای شبیه سر زنان است. این موجود افسانهای کسانی را که موفق بهحل معمّای او نمیشدند میکشت و در نظر مصریان باستان مظهر آفتاب محسوب میشد، ابوالهول بزرگ که در مصر قرار دارد از صخرهای تراشیده شده است و ۱۷ متر ارتفاع و ۳۹ متر طول دارد.
ازمابهتران : همان جن ؛ که در واقع از باید گفت از ما بدتران چون انسان از همه بهتر است و خداوند در خلقت انسان بر خود بالید.
سیمرغ نقش بسته بر بشقاب ساسانی عوج بن عنق: تداول فارسىزبانان به عوج بن عُنُق مشهور است نام مردى افسانهای است. در افسانهها آمده که او در منزل آدم زاده شد و تا زمان موسى زیست. او را فرزند عنق یا عناق پسر حوا دانستهاند. برخی از منابع هم عناق را نام مادر او دانستهاند.[1] همچنین او را مردی بلندقامت دانسته و عمرش را سههزاروپانصد سال نوشتهاند. گفتهاند طوفان نوح تا كمر او بود. موسى عصاى خود بر قوزک پای او زد و او افتاد و مرد. جهان های روحی(جهان دوم)
جهان های روحی(جهان دوم) بعد از مرگ كلیه ی كسانی كه دارای نواقصی در سیر تكاملی روحی خود هستند بنا به قانون حاكم.وارد جهان دوم میگردندوجهان دوم جهان ظلمت نامیده میشود منظور از جهان ظلمت یك محیط خاصی نیست بلكه محیطی هزاران مرتبه بالاتر از محیط مادی و گشترده تر از آن كه خود دارای طبقاتی می باشد.است.هرچه به سطوح پایین آن برویم ظلمت و تاریكی حاكم است و در تاریكی ترین نقاط آن ارواح شرور.بنا به حكم قانون به سایر ارواح حاكمیت دارند و آنان همیشه در آزار و اذیت یكدیگر هستند و این رودند تا زمانی ادامه دارد كه آنان به حدود خاصی از درك وارد گردند. پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:معنای دجال, :: 18:49 :: نويسنده : alejandro calvo
دجال هنگامى كه سخن از دَجّال به میان مى آید، معمولاً طبق یك سابقه ذهنىعامیانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معیّن یك چشمى مىشود كه با جثّهی افسانهاى و مَركب افسانهاىتر، با برنامهاى مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدى ظهور خواهد كرد. ولى همانگونه كه از ریشهی لغت دجّال از یك سو و از منابع معرفیکنندهی دجال در اسلام و مسیحیت از سوى دیگر استفاده مىشود، دجّال منحصر به یك فرد نیست بلكه عنوانى است كلّى براى افراد پر تزویر و حیله گر؛ و پر مكر و فریب و حقّه باز كه براى كشیدن تودههاى مردم به دنبال خود از هر وسیلهاى استفاده مىكنند، و بر سر راه هر انقلاب سازندهاى كه در ابعاد مختلف صورت مى گیرد ظاهر مىشوند. به عقیدهی مسلمانان، دجالی در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی موعود خروج میکند، و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد، و سرانجام به دست مهدی و یارانش کشته می شود. نشانه هایى كه در بعضى از روایات براى او ذكر شده بىشباهت به تعبیرات سمبولیك و اشاره و كنایه نیست، و بعید نیست بر اساس تمثیل و یا مجاز باشد. همتای دجال در مسیحیت موجودی است به نام ضدمسیح (Antichrist). این اتفاقات و علامتها شباهت بسیاری به بخش مکاشفات یوحنا در کتاب مقدس مسیحیان دارد. معنای دجال مهدى پرتوى آملى درباره این لغت مىنویسد: «دجّال صیغه مبالغه از ریشه "دجل(به معنای خدعه و نیرنگ و حیله و باطل)" است» و معنای آن دروغگو، حقّه باز، افسونگر، متقلّب و تزویرکار است. در فرهنگ جدید عربى - فارسى منجدالطلاب و فرهنگ لاروس معانى لغت دجال چنین آمده است: «آب طلا، گروه بزرگ انبوه، دروغگو، فریبنده؛ لقب مسیح کذاب که در آخرالزمان ظهور کند.» علامه علىاکبر دهخدا این لغت را در لغتنامه خود، هم با تشدید «جیم» و هم بدون تشدید «جیم» ضبط نموده است. دکتر محمد خزائلى می گوید: «دجال کلمهاى مرکب از «دُژ + آل» است و الف و لام آن همان الف و لامى است که در نامهاى دانیال و خرقیال هم وجود دارد و به معنى «خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشد به معنى «ضد» و «دشمن» است؛ و دور نیست که با «دژ»، «دشمن» و «دشوار» همریشه باشد. *[1] بنابر این تعبیر، دجال یعنى: ضدخدا، دشمنخدا. و اما رابطه دجال و معنای آب طلا: او قبح اعمالش را در لفافه طلایی تقدیر می پوشاند، و نیک جلوه می دهد. دجال طاغوت فریبکار و حیله گری است، با ترفندهای خود، جمعیتی را به دور خود جمع میکند و با حقیقت به مخالفت برمی خیزد. او حق را به باطل میپوشاند و مردم را فریب میدهد. ادامه توضیحات مربوط به دجال در پست بعد...
افسانهای نباشند یعنی در افسانه ملل گوناگون نیامده باشند). در ادامه توضیحات مربوط به برخی از این موجودات آورده شده است: حورالعینحور (در فارسی امروزی حوری) جمع حوراء و احور، به كسى مى گویند كه سیاهى چشمش كاملا مشكى و سفیدى آن كاملا شفاف است و دارای پلک هایی باریک است(همانند چشمان آهو)، و گاه به زنان سفید چهره(سفید بدن، سمین تن) نیز اطلاق شده است . عین به معنى "درشت چشم" است و از آنجا كه بیشترین زیبائى انسان در چشمان او است روى این مساءله مخصوصا تكیه شده است . بعضى نیز گفته اند كه حور از ماده حیرت گرفته شده یعنى آنچنان زیبا هستند كه چشمها از دیدن آنها حیران مى شود. برخی صفات آن ها که در آیات مختلف قرآن چنین آمده است: ۱- پاکی و پاک نهادی ۲- نیک خویی و زیبا رویی ۳- مهربانی ۴- همسن و سالی با همسر ۵- دست نخوردگی سوترا زندگی بسیاری از کسانی که آن را خوانده اند عوض کرده است زیرا معلول مستقیم علت ها را بیان می کند. این سوترا که بودا آن را اصول طلایی نیز نامیده است در این جا به طور کلی بازگو می شود.
در یک گردهمایی که در آن 1250 پیرو شرکت کرده بودند آناندا سه بار دست به سینه دور بودا چرخید و با احترام تعظیم کرد و پرسید: " در دوره تاریک کنونی که اکثریت مردم ما به دور از نیکوکاری , ناسپاس به تعلیمات لرد , وظیفه نشناس نسبت به والدین , عاری از ارزش های اخلاقی, تیره بخت و پست هستند و در میان آنان عده ای کر, کور, لال یا ناتوان در زمینه های دیگر هستند و بیشتر مردم به کشتار خو کرده اند چگونه می توانیم اصول بنیادی و اسرارآمیز را بفهمیم و دلایل این وضع را درک کنیم و هر فرد در نهایت چه نتیجه ای را باید از اعمالش ببیند؟ استاد من ممکن است این را از روی مرحمت توضیح دهید" وی پاسخ داد " به دقت گوش دهید. اکنون من قانون کارما را شرح می دهم. به دلیل تاثیرات کارما که از زندگی های گذشته به ارث می رسد عده ای از مردم فقیر عده ای ثروتمند عده ای شاد و عده ای تیره بخت هستند. چهار قانون جداناشدنی برای به دست آوردن شادی و سعادت در زندگی بعدی شما وجود دارد: - وظیفه شناس بودن نسبت به والدین - احترام به بوداها , تعالیم بودا و رهروان راه بودا - دوری کردن از کشتن و آزاد ساختن موجودات زنده - پرهیز از خوردن گوشت و بخشنده بودن سپس ادامه داد " سرنوشت اثرات انباشته شده کارما از گذشته است. باور داشتن به این سوترا و پیروی از آن برای شما سعادت و شادمانی ابدی می آورد. قانون کارما را که در ادامه می آید فرا بگیرید: سعادت دنیوی امروز پاداش نیک زیستن در زندگی های گذشته تان است. زیستن به طریقه بودا همانند دوباره ساخته شدن است و این دوباره ساخته شدن راه رسیدن به نیروانا است. داشتن یک شغل و مقام دولتی همین طوری به دست نمی آید. بدون اجرای تعالیم بودا هیچ چیز رخ نمی دهد. کمک کردن به ساختن پل ها و جاده ها در زندگی گذشته تان به لذت شما از امکانات نقلیه مختلف که مانع از خستگی ناشی از پیاده روی می شود منجر می شود. اهدا کردن لباس به رهروان راه بودا به شما این اطمینان را خواهد داد که در زندگی بعدی خود از نظر لباس فراهم خواهید بود. محتاج غذا نبودن نتیجه فراهم کردن غذا برای فقیران در زندگی قبلیتان است. خساست و عدم تمایل به کمک به نیازمندان موجب گرسنگی و بی لباسی شما در آینده می شود. خانه وسیع داشتن پاداشی است به خاطر اهدای غذا به معابد در زندگی گذشته تان. ساختن معابد و پناهگاه های عمومی در آینده برای شما سعادت و شادمانی را به ارمغان خواهد آورد. زیبا بودن اجر شما برای احترام گذاشتن و اهدای گل به محراب بوداست. دوری کردن از خوردن گوشت و دعای مداوم به بودا سبب تولد شما به صورت کودکی باهوش در تجسم بعدی می شود. همسر و فرزند خوب داشتن نتیجه ترویج دادن تعالیم بودا در زنگی گذشته تان است. زینت دادن معابد بودا با آویزها و پرده ها شما را قادر به داشتن ازدواجی خوب در تولد دوباره تان می سازد. داشتن والدین خوب نتیجه احترام و کمک شما به افراد تنها و غمگین در گذشته است. شکارچی پرندگان بودن در گذشته سبب یتیم شدن شما در زندگی کنونیتان است. داشتن فرزندان بسیار مربوط به آزاد ساختن پرندگان در زندگی قبلیتان است. عمر طولانیتان مربوط به آزاد ساختن موجودات زنده در زندگی گذشته و کوتاهی عمر ناشی از انجام کشتارهای زیاد در گذشته است. ربودن همسر مرد دیگری سبب خواهد شد که شما در تجسم بعدی خود بدون همسر باشید. بیوه بودن شما مربوط به بی احترامی به شوهر خود در زندگی قبلی است. عدم شکرگزاری در زندگی پیشین سبب رعیت بودن اکنون شماست. اشتیاق داشتن به همسر مرد دیگری سبب می شود که در تجسم بعدیتان همسری نداشته باشید. تحریف کردن حقایق به طور مداوم سبب نابینایی شما در آینده خواهد شد. کج بودن دهان شما مربوط است به خاموش کردن شمع های محراب بودا در زندگی پیشین. توهین کردن به والدین و سواستفاده از آنان سبب می شود که شما در تجسم بعدی خود کر و لال باشید. گوژپشت بودن جزای مسخره کردن پیروان بودا در زندگی گذشته است. انجام کارهای پلید با دستانتان سبب ناتوانی دستانتان در این زندگی است. افلیج بودن شما ناشی از دزد بودن شما در زندگی پیشین است. تولد دوباره به صورت اسب یا گاو نتیجه تکذیب کردن دیونتان در زندگی قبلی است. تولد دوباره به صورت یک خوک یا یک سگ تنبیهی است برای گمراه کردن و آزار دادن دیگران در گذشته. تقدیم کردن گوشت به رهروان راه بودا در گذشته سبب ضعف دائم شما در زمان حال است. تندرست بودن نتیجه پیشکش داشتن دارو برای نجات بیماران و زخمیان در گذشته است. بیرحمانه به کارهای پلید دست زدن سبب زندانی بودن شماست. بستن مداوم سوراخ مار و موش سبب مرگ شما از گرسنگی در آینده خواهد شد آگاهانه مسموم کردن رود یا منابع آب سبب مسمومیت شما در زندگی بعدیتان خواهد شد. تنها و بی دوست بودن به دلیل بی وفایی و حیله گری شما نسبت به دیگران در گذشته است. بی احترامی به تعالیم بودا گرسنگی مداوم را در تولد دوباره تان در پی خواهد داشت. خون بالا آوردن جزای خوردن گوشت هنگام دعا کردن است. شرکت در تعالیم بودا با سبک سری سبب ناشنوایی شما خواهد شد. رنج بردن از زخم معده تنبیهی است برای پیشکش کردن گوشت به محراب بودا. رایحه نامطبوع بدن جزای فروختن بخورهای خوشبو با دغل بازی است. شکار حیوانات با طناب و تور مرگ شما را به وسیله دار مقدر می کند. حسادت ناروا در زندگی گذشته سبب تنهایی و بی همسری شماست. سوختن در آتش و برخورد صاعقه ناشی از انجام معاملات تجاری با بی صداقتی است. زخمی شدن توسط جانوران یا مارها به شما می گوید که در زندگی قبلیتان این موجودات دشمن شما بوده اند. هرچه که انجام دهید به شما باز می گردد. بنابراین هر عدالت و مجازاتی را که برایتان رخ می دهد بپذیرید. تصور نکنید که کارما نادرست است. شما زندگی خواهید کرد که عواقب کارما را تحمل کنید, چه در این زندگی چه در دوره های آینده. نباید در سودمندی پیروی از بودا شک کنید. شادمانی پیروان بودا را نمی بینید؟ کارمای گذشته سرنوشت اکنون شما را تعیین می کند. کارمای کنونی زندگی بعدیتان را شکل می دهد. هرکس به این سوترا افترا بزند به شکل انسان متولد نخواهد شد. هرکس این سوترا را بپذیرد حقیقت را مشاهده خواهد کرد. هرکس این سوترا را به همراه داشته باشد از مصیبت ها در امان خواهد بود. هرکس این سوترا را ترویج کند در زندگی های پیاپی فرد هوشمندی خواهد بود. هرکس این سوترا را از بر بخواند در تجسم بعدیش مورد احترام مردم خواهد بود. هرکس این سوترا را به طور رایگان ترویج کند در زندگی بعدیش رهبری انسان ها را بر عهده خواهد داشت. اگر کارما هیچ تاثیری ندارد پس چه چیز موجب می شود فرزندی وظیفه شناس مادرش را از خطر نابودی نجات دهد؟ هرکس به این سوترا ایمان داشته باشد بهشت ابدی را مشاهده خواهد کرد. قانون کارما برای همیشه فعال خواهد بود و ثمره عمل نیک در زمان خود دریافت خواهد شد. بودا پس از گفتن این سوترا به آناندا و مریدان اضافه کرد: " مثال های بیشماری از قانون کارما وجود دارد اما من فقط به طور عمومی ذکر کردم" سپس آناندا گفت :" تا پایان دوره تاریک کنونی اغلب انسان ها باید زندگی های پی در پی انباشته از اعمال خلاف بیشماری را سپری کنند به خاطر نادیده گرفتن عواقب کارما. اما با سپاس از استاد ما و سوترایی که وی با بزرگواری به ما داده است هرکس این سوترا را بخواند و بنویسد و چاپ و منتشر کند علاوه بر دعا به شادمانی ابدی برکت داده می شود و اجازه خواهد یافت که بودا های دیگر را در بهشت روحانی ملاقات کند. پس از سخنان آناندا , مریدان احساس سرمستی و آگاهی کردند و پس از تعظیم و عهد بستن به پایدار ماندن به آن سوترا بازگشتند. دوست داشته باشید آن را بخوانید. به همین جهت عین مطلب را برایتان در ادامه می آورم: شرح ماجرا از زبان جسدی که پس از 45 دقیقه زنده شد! اختلاف نظرات زیادی در زمینه یادآوریخاطرات زمان مرگ توسط كسانی كه تجربه مرگداشتهاند وجود دارد. عدهای این یادآوری رانوعی توهم میدانند كه البته با دلایل محكم علمیمیتوان آن را ثابت كرد كه وقتی فقط چند دقیقه(حدود 4 دقیقه) اكسیژن به مغز نرسد، فرد دچارمرگ مغزی میشود و فعالیتهای مغز متوقفمیشود. پس دیگر توهم، معنا نداشته و این فرضرد میشود. این جاست كه بار دیگر علم در برابرقدرت و جلال پروردگار خاموش میشود و فقطنظارهگر شگفتیها میماند. این بار نشانهای دیگراز (خداوند حی) را در مورد یكی از هموطنانخود نقل میكنم. باشد كه چشمها آنچه را كهباید ببیند و بشنود، دریابند و بدانند كه (او) همیشهزنده است و در همه جا حضور دارد... و آن روز... طبق اظهارات پرستار 36 ساله بخشآیسییو بیمارستان امام خمینی، (محمدشفیعی) متولد 1327 در آی سی یو دچار ایستقلبی شد و در حدود چهل و پنج دقیقه تا یكساعت روی ایشان عملیات سی پی آر (احیاءقلبی- ریوی) انجام شد، ولی چون نتیجهاینداشت بیمار فوت شده اعلام گردید و تمامدستگاهها را از او قطع كردند تا آن كه بعد ازگذشتن زمانی نسبتا طولانی خانم (دكتر صداقت)برای امضا كردن جواز دفن به آن جا آمد و درعین ناباوری ضربان بسیار ضعیفی را حس كرد و بهسرعت سی پی آر شروع شد و جسد پس از 45دقیقه زنده شد! شرح ماجرا را از زبان خود بیمار: احساس خستگی مفرط میكردم، حسی شبیه بهزجر، مدت زیادی طول نكشید تا تبدیل به یكحس عمیق لذت بخش شد... دلم غش میرفت!یك خوشی بسیار دلپذیر... در فضا رها شدم. دراتاق پرستاران را دیدم كه روی كسی خم شدهاندو در حال ماساژ قلبی،... هستند. اول متوجه نشدماو كیست ولی بعد كه چهره او را دیدم به شدت جاخوردم! خودم بود... زمان برایم صفر شده بود،انگار همه جا حضور داشتم در همان لحظه، لحظهتولدم را دیدم، مادرم را دیدم كه در حال به دنیاآوردن من بود. بعد خودم را آنجا دیدم كهخوابیده بودم. دكترها و پرستارها كنار رفتهبودند. من مرده بودم. دیدم كه چشمان و شستپاهایم را بستند و ملحفه را روی صورتم كشیدند.یكدفعه بالای سرم فردی را دیدم كه نمیشدتشخیص داد زن است یا مرد. بلند قد وخوشاندام، او به قدری زیبا بود كه بیاغراق درهمان لحظه عاشقش شدم! حیف كه نمیتوانمزیبایی او را وصف كنم! در تمام عمرم كسی را بهاین زیبایی ندیده بودم. لباس كرم رنگ بر تنداشت كه بر روی آن پارچهای سفید انداختهبود. به من گفت: چی شده؟ (به زبان فارسی)،گفتم: پدرم را میخواهم. گفت: بیا پدرت اینجاست، پدرم را دیدم كه بالای بسترم گریهمیكند. هرچه صدایش زدم، صدایم را نشنید، بعدفهمیدم كه فقط او میتواند صدای مرا بشنود.گفتم: به نظرم او همان كسی بود كه ما (عزرائیل)مینامیم یا شاید رشته مرگ، با آن فرد جایرفتیم. مردی را دیدم كه نشسته بود و آن فرد زیبابسیار به او احترام میگذاشت. 5 گوی نورانی دراطرافش بود ولی نور آنها چشم را آزار نمیداد.یك گوی را به سمت من گرفت. فرد زیبا رو به منگفت: بگیرش. تا گرفتم خود را در I.C.U دیدم كهدكتری با دستگاه الكترو شوك مشعول شوكدادن به قلب من بود. جالب آن بود كه در طیآن چند روز ما در I.C.U 5نفر بودیم كه آن 4نفر مردند. البته من هم مردم ولی باز زنده شدم.! از او پرسیدم: - آیا قبل از این تجربه متوجه شده بودید كهنزدیك مرگ هستید؟ شفیعی: بله. وقتی آخرین بار در خانه بودم،قبل از آن كه وارد مرحله بیهوشی شوم، حسمیكردم دنیا دارد تیره میشود. حس میكردمچیزی رو به اتمام است 4 دختر و همسرم را طوردیگری میدیدم. انگار تصاویری در غروب بودند!میدانستم وقت رفتنم است. - آیا در لحظات اول تجربه مرگ، حساسترس یا تنهایی نكردید؟ شفیعی: اصلا! آن قدر حس خوبی بود كهمیتوانم راجع به آن توضیح بدهم... - فكر میكنید این بازگشت برای شما چهپیامی به همراه داشته است؟ شفیعی: خوب باش، خوب رفتار كن، خوبزندگی كن... و فكر میكنم بعد از آن اگر كسیاعتقاد به دنیای پس از مرگ نداشته باشد منمیتوانم آن را ثابت كنم! جالب آن كه بعد از اینماجرا دوستان و همكارانم نیز تغییراتی اساسی درمن حس میكردند. حضور من برای آنها نشانهایاز قدرت خداوند بود. - فكر میكنی چرا این اتفاق برای شما افتاد وچرا برای دیگران پیش نمیآید؟ شفیعی: دلیل آن را به خوبی نمی دانم ولیشاید مربوط به آن باشد كه من در تمام عمرمسعیام بر آن بوده كه كسی را آزار ندهم و بدكسی را نخواهم و اگر به كسی كمكی میكنم آن راپنهانی انجام دهم. -دید شما نسبت به مرگ قبل از این اتفاقچگونه بود و بعد از این اتفاق چه تغییری كرد؟ شفیعی: من قبل از این اتفاق واقعا از مرگمیترسیدم. یادم میآید هر وقت به قبرستانمیرفتم سعی میكردم به صورت جسد یا داخلقبر نگاه نكنم. ولی باور كنید الان اگر مرا بین 10جسد بگذارند خیلی راحت میخوابم؟ و احساسبسیار خوشایندی نسبت به مرگ دارم! - آیا دوست دارید این تجربه دوباره تكرارشود؟ شفیعی: ای كاش روزی هزار بار برایم تكرارشود! چنان لذت بخش بود كه حد نداشت، دلممیخواهد آن فرد زیبا را ببینم و آن حس رادوباره تجربه كنم. مرگ هدیهای است كه خدا بهبندهاش میدهد! - بعد از این تجربه چه تغییراتی در تصور ودرك شما از خداوند پیش آمد؟ شفیعی: علاقهام به او خیلی بیشتر شد و دركنارش خیلی هم خدا ترس شدهام. در ضمنبیشتر با او حرف میزنم، حتی وقت رانندگی،وقت راه رفتن، وقت خوردن به یاد او هستم! واین جمله لاحول و لاقوه الا به ا... العلی العظیم رابسیار تكرار میكنم. - با او خداحافظی كردم و جملهای از ایلیا(م) كه در كتاب رویای راستین خوانده بودم درذهنم میدرخشید: (... و شما ای زندگان از نور زنده بارور شوید وكودك الهی را در درون خود بپرورانید و برایفارغ شدن از خود آماده شوید. منتظر زاییدنملكوت الهی در خود باشید و برای تولد دوبارهمهیا شوید...) شفیعی و همسرش میگویند: محمد علی شفیعی اهل هفتگل حوزستان استاندامی متوسط وموهایی جو گندمی صورتیباریك و كشیده و چشمانی ریز و پوستی نسبتا تیرهدارد. او بر اثر بی توجهی به سرما خوردگی دچارآنفلونزا و در نهایت ذات الریه شد. او میگوید:روز جمعه بود كه در منزل بودم، احساس خفگیمیكردم به مجتمع پزشكی سازمان آب و برقخوزستان رفتم و در نهایت به بیمارستان امامخمینی منتقل شدم. چهل روز در آی سی یو و 22روز دركما بودم 75 روز در بخش بودم... طیدوران كما یك بار فوت كردم احساس سبكیكردم و خود را میان زمین و آسمان دیدم انجابودم كه متوجه شدم پزشكان و پرستاران دارندروی جسم من كار میكنند. شفیعی میگوید: با شوك الكتریكی روی منكار میكردند نتیجه نداد مرا كفن پوش كردنمدت 45 دقیقه در كفن بودم...همسرم برایم آش نذری درست كرده بود او بههمراه سایر اعضای خانواده مشغول پخش آشدر محله بود كه برادرم با منزل تماس گرفت و خبرمرگم را اعلام كرد مراسم آش نذری تبدیل به یكمراسم شیون و زاری شد... این شیون و زاری تنها50 دقیقه طول كشید چرا كه دوباره با خانوادهتماس گرفتند و اعلام كردند كه من زنده شدم. زمانی در اصطلاح پزشكی خود را شكلات پیچ(كفن پوش) دیدم، زنده بودن را احساس كردم...به خیال خودم فریاد میزدم كه اشتباه میكنیددستگاهها را ازمن جدا نكنید این كفن را باز كنیدمن زندهام اما كسی نمیشنید همان لحظه خود راروی تخت دیدم از خودم به شدت متنفر بودم...سفر مرگ خود را فقط خودم درك میكنم. همسر محمد شفیعی میگوید نذر كرده بودم كههمسرم شفا پیدا كند كه خبر فوت او در روز تولدامام علی (ع) به ما اطلاع داده شد در نهایت باردیگر اطلاع دادند كه محمد زنده است... در یكیاز روزها برای ملاقات او به همراه تمام اهلخانواده به دیدار محمد رفتیم...در همان روز بود كه پدرش دستمالی را ازجیب خود دراورد كه بلافاصله محمد با مشاهدآن دستمال شروع به گریه كرد از او پرسیدم چراگریه میكنی و در آن زمان بود كه محمد جریانمرگ خود را و دیدار با مرد سفید پوش را توضیحداد. همسر محمد شفیعی به تاثیرات این معجزهپرداخت و گفت من اعتقادات مذهبی را باوردارم معتقدم تا خداوند سبحان نخواهد هیچبرگی از درختی نمیافتد طی مدت بیماریمحمد مدام به ائمه اطهار متوسل میشدم اكنونكه این معجره را دیدم اعتقاداتم صد برابر شدهاست. دژاوو «Deja vu»( قسمت دوم) محققان در تحقیق بر روی مرد نابینایی که مدعی است حس دژاوو دارد؛ متوجه شدند این مرد این احساس را از طریق بوییدن؛ شنیدن و لمس کردن داراست. واقعیت موجود در مورد حس دژاوو در مرد نابینا تمام بحث ها و تئوری های مطرح شده برای اثبات یا رد تئوری تئوری تاخیر در مسیر بینایی را زیر سوال برده و همه معادلات محققان را به هم ریخته است. اگرچه که برخی از دانشمندان معتقدند که این مرد نابینا دارای نوعی توانایی خارق العاده می باشد. تحقیقات در مورد دژاوو مدت هاست که از زوایای مختلف آغاز شده و ادامه دارد. برخی از محققان از طریق هیپنوتیزم؛ دژاوو را مورد مطالعه قرار داده اند. این محققان اعتقاد دارند تجربه دژاوو مربوط به بخشی از مغز است که با موضوعات آشنا مربوط می شود. آن ها در آزمایشی از دانشجویان خواستند تا کلماتی را به خاطر بیاورند. سپس آن ها را هیپنوتیزم کردند تا کلمه را فراموش کنند. زمانی که مجددا آن کلمه را به آن ها نشان می دادند؛ دانشجویان میگفتند این عبارت را قبلا جایی دیده اند. تقریبا نیمی از افراد شرکت کننده در تست؛ تجربه دژاوو داشتند و بقیه کلمه رامی شناختند. اما در صورت پذیرش نتایج این تحقیقات باز این سوال مطرح است که این موضوعات آشنا از کجا آمده اند و چگونه وارد مغز شده اند؟ یکی از تئوری های موجود در این رابطه می تواند مسئله جهان های موازی و زندگی هم زمان انسان با کالبد دیگرش در آن جهان ها باشد. جهان هایی با همین تصاویری که در حال حاضر در این دنیا تجربه می کنیم. و یا مثلا دیدن تصاویر در رویا پیش از برخورد با آن ها و یا... موجودات افسانهای در دینهای ابراهیمی در پست قبلی از موجوداتی در دین های ابراهیمی نام برده شده و در همان پست توضیحاتی در خصوص حورالعین داده شده. در این پست موضوع را با ارائه توضیحاتی در خصوص دجال دنبال میکنیم: دجال هنگامى كه سخن از دَجّال به میان مى آید، معمولاً طبق یك سابقه ذهنىعامیانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معیّن یك چشمى مىشود كه با جثّهی افسانهاى و مَركب افسانهاىتر، با برنامهاى مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدى ظهور خواهد كرد. ولى همانگونه كه از ریشهی لغت دجّال از یك سو و از منابع معرفیکنندهی دجال در اسلام و مسیحیت از سوى دیگر استفاده مىشود، دجّال منحصر به یك فرد نیست بلكه عنوانى است كلّى براى افراد پر تزویر و حیله گر؛ و پر مكر و فریب و حقّه باز كه براى كشیدن تودههاى مردم به دنبال خود از هر وسیلهاى استفاده مىكنند، و بر سر راه هر انقلاب سازندهاى كه در ابعاد مختلف صورت مى گیرد ظاهر مىشوند. به عقیدهی مسلمانان، دجالی در آخرالزمان و پیش از قیام مهدی موعود خروج میکند، و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد، و سرانجام به دست مهدیGetBC(164); پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:کارما سوترا - گفتار بودا در مورد کارما, :: 18:47 :: نويسنده : alejandro calvo
این سوترا زندگی بسیاری از کسانی که آن را خوانده اند عوض کرده است زیرا معلول مستقیم علت ها را بیان می کند. این سوترا که بودا آن را اصول طلایی نیز نامیده است در این جا به طور کلی بازگو می شود. در یک گردهمایی که در آن 1250 پیرو شرکت کرده بودند آناندا سه بار دست به سینه دور بودا چرخید و با احترام تعظیم کرد و پرسید: " در دوره تاریک کنونی که اکثریت مردم ما به دور از نیکوکاری , ناسپاس به تعلیمات لرد , وظیفه نشناس نسبت به والدین , عاری از ارزش های اخلاقی, تیره بخت و پست هستند و در میان آنان عده ای کر, کور, لال یا ناتوان در زمینه های دیگر هستند و بیشتر مردم به کشتار خو کرده اند چگونه می توانیم اصول بنیادی و اسرارآمیز را بفهمیم و دلایل این وضع را درک کنیم و هر فرد در نهایت چه نتیجه ای را باید از اعمالش ببیند؟ استاد من ممکن است این را از روی مرحمت توضیح دهید" وی پاسخ داد " به دقت گوش دهید. اکنون من قانون کارما را شرح می دهم. به دلیل تاثیرات کارما که از زندگی های گذشته به ارث می رسد عده ای از مردم فقیر عده ای ثروتمند عده ای شاد و عده ای تیره بخت هستند. چهار قانون جداناشدنی برای به دست آوردن شادی و سعادت در زندگی بعدی شما وجود دارد: - وظیفه شناس بودن نسبت به والدین - احترام به بوداها , تعالیم بودا و رهروان راه بودا - دوری کردن از کشتن و آزاد ساختن موجودات زنده - پرهیز از خوردن گوشت و بخشنده بودن سپس ادامه داد " سرنوشت اثرات انباشته شده کارما از گذشته است. باور داشتن به این سوترا و پیروی از آن برای شما سعادت و شادمانی ابدی می آورد. قانون کارما را که در ادامه می آید فرا بگیرید: سعادت دنیوی امروز پاداش نیک زیستن در زندگی های گذشته تان است. زیستن به طریقه بودا همانند دوباره ساخته شدن است و این دوباره ساخته شدن راه رسیدن به نیروانا است. داشتن یک شغل و مقام دولتی همین طوری به دست نمی آید. بدون اجرای تعالیم بودا هیچ چیز رخ نمی دهد. کمک کردن به ساختن پل ها و جاده ها در زندگی گذشته تان به لذت شما از امکانات نقلیه مختلف که مانع از خستگی ناشی از پیاده روی می شود منجر می شود. اهدا کردن لباس به رهروان راه بودا به شما این اطمینان را خواهد داد که در زندگی بعدی خود از نظر لباس فراهم خواهید بود. محتاج غذا نبودن نتیجه فراهم کردن غذا برای فقیران در زندگی قبلیتان است. خساست و عدم تمایل به کمک به نیازمندان موجب گرسنگی و بی لباسی شما در آینده می شود. خانه وسیع داشتن پاداشی است به خاطر اهدای غذا به معابد در زندگی گذشته تان. ساختن معابد و پناهگاه های عمومی در آینده برای شما سعادت و شادمانی را به ارمغان خواهد آورد. زیبا بودن اجر شما برای احترام گذاشتن و اهدای گل به محراب بوداست. دوری کردن از خوردن گوشت و دعای مداوم به بودا سبب تولد شما به صورت کودکی باهوش در تجسم بعدی می شود. همسر و فرزند خوب داشتن نتیجه ترویج دادن تعالیم بودا در زنگی گذشته تان است. زینت دادن معابد بودا با آویزها و پرده ها شما را قادر به داشتن ازدواجی خوب در تولد دوباره تان می سازد. داشتن والدین خوب نتیجه احترام و کمک شما به افراد تنها و غمگین در گذشته است. شکارچی پرندگان بودن در گذشته سبب یتیم شدن شما در زندگی کنونیتان است. داشتن فرزندان بسیار مربوط به آزاد ساختن پرندگان در زندگی قبلیتان است. عمر طولانیتان مربوط به آزاد ساختن موجودات زنده در زندگی گذشته و کوتاهی عمر ناشی از انجام کشتارهای زیاد در گذشته است. ربودن همسر مرد دیگری سبب خواهد شد که شما در تجسم بعدی خود بدون همسر باشید. بیوه بودن شما مربوط به بی احترامی به شوهر خود در زندگی قبلی است. عدم شکرگزاری در زندگی پیشین سبب رعیت بودن اکنون شماست. اشتیاق داشتن به همسر مرد دیگری سبب می شود که در تجسم بعدیتان همسری نداشته باشید. تحریف کردن حقایق به طور مداوم سبب نابینایی شما در آینده خواهد شد. کج بودن دهان شما مربوط است به خاموش کردن شمع های محراب بودا در زندگی پیشین. توهین کردن به والدین و سواستفاده از آنان سبب می شود که شما در تجسم بعدی خود کر و لال باشید. گوژپشت بودن جزای مسخره کردن پیروان بودا در زندگی گذشته است. انجام کارهای پلید با دستانتان سبب ناتوانی دستانتان در این زندگی است. افلیج بودن شما ناشی از دزد بودن شما در زندگی پیشین است. تولد دوباره به صورت اسب یا گاو نتیجه تکذیب کردن دیونتان در زندگی قبلی است. تولد دوباره به صورت یک خوک یا یک سگ تنبیهی است برای گمراه کردن و آزار دادن دیگران در گذشته. تقدیم کردن گوشت به رهروان راه بودا در گذشته سبب ضعف دائم شما در زمان حال است. تندرست بودن نتیجه پیشکش داشتن دارو برای نجات بیماران و زخمیان در گذشته است. بیرحمانه به کارهای پلید دست زدن سبب زندانی بودن شماست. بستن مداوم سوراخ مار و موش سبب مرگ شما از گرسنگی در آینده خواهد شد آگاهانه مسموم کردن رود یا منابع آب سبب مسمومیت شما در زندگی بعدیتان خواهد شد. تنها و بی دوست بودن به دلیل بی وفایی و حیله گری شما نسبت به دیگران در گذشته است. بی احترامی به تعالیم بودا گرسنگی مداوم را در تولد دوباره تان در پی خواهد داشت. خون بالا آوردن جزای خوردن گوشت هنگام دعا کردن است. شرکت در تعالیم بودا با سبک سری سبب ناشنوایی شما خواهد شد. رنج بردن از زخم معده تنبیهی است برای پیشکش کردن گوشت به محراب بودا. رایحه نامطبوع بدن جزای فروختن بخورهای خوشبو با دغل بازی است. شکار حیوانات با طناب و تور مرگ شما را به وسیله دار مقدر می کند. حسادت ناروا در زندگی گذشته سبب تنهایی و بی همسری شماست. سوختن در آتش و برخورد صاعقه ناشی از انجام معاملات تجاری با بی صداقتی است. زخمی شدن توسط جانوران یا مارها به شما می گوید که در زندگی قبلیتان این موجودات دشمن شما بوده اند. هرچه که انجام دهید به شما باز می گردد. بنابراین هر عدالت و مجازاتی را که برایتان رخ می دهد بپذیرید. تصور نکنید که کارما نادرست است. شما زندگی خواهید کرد که عواقب کارما را تحمل کنید, چه در این زندگی چه در دوره های آینده. نباید در سودمندی پیروی از بودا شک کنید. شادمانی پیروان بودا را نمی بینید؟ کارمای گذشته سرنوشت اکنون شما را تعیین می کند. کارمای کنونی زندگی بعدیتان را شکل می دهد. هرکس به این سوترا افترا بزند به شکل انسان متولد نخواهد شد. هرکس این سوترا را بپذیرد حقیقت را مشاهده خواهد کرد. هرکس این سوترا را به همراه داشته باشد از مصیبت ها در امان خواهد بود. هرکس این سوترا را ترویج کند در زندگی های پیاپی فرد هوشمندی خواهد بود. هرکس این سوترا را از بر بخواند در تجسم بعدیش مورد احترام مردم خواهد بود. هرکس این سوترا را به طور رایگان ترویج کند در زندگی بعدیش رهبری انسان ها را بر عهده خواهد داشت. اگر کارما هیچ تاثیری ندارد پس چه چیز موجب می شود فرزندی وظیفه شناس مادرش را از خطر نابودی نجات دهد؟ هرکس به این سوترا ایمان داشته باشد بهشت ابدی را مشاهده خواهد کرد. قانون کارما برای همیشه فعال خواهد بود و ثمره عمل نیک در زمان خود دریافت خواهد شد. بودا پس از گفتن این سوترا به آناندا و مریدان اضافه کرد: " مثال های بیشماری از قانون کارما وجود دارد اما من فقط به طور عمومی ذکر کردم" سپس آناندا گفت :" تا پایان دوره تاریک کنونی اغلب انسان ها باید زندگی های پی در پی انباشته از اعمال خلاف بیشماری را سپری کنند به خاطر نادیده گرفتن عواقب کارما. اما با سپاس از استاد ما و سوترایی که وی با بزرگواری به ما داده است هرکس این سوترا را بخواند و بنویسد و چاپ و منتشر کند علاوه بر دعا به شادمانی ابدی برکت داده می شود و اجازه خواهد یافت که بودا های دیگر را در بهشت روحانی ملاقات کند. پس از سخنان آناندا , مریدان احساس سرمستی و آگاهی کردند و پس از تعظیم و عهد بستن به پایدار ماندن به آن سوترا بازگشتند. منبع: ravandegan.com
نویسنده : هویار ; ساعت ٥:٢۱ ق.ظ روز دوشنبه ٢٧ فروردین ،۱۳۸٦
تگ ها : وبلاگ ، پرشین بلاگ
دوستان عزیز اخیرا با مطلب جالبی در یکی از نشریات برخورد کردم و فکر کردم شاید شما هم دوست داشته باشید آن را بخوانید. به همین جهت عین مطلب را برایتان در ادامه می آورم: شرح ماجرا از زبان جسدی که پس از 45 دقیقه زنده شد!
اختلاف نظرات زیادی در زمینه یادآوریخاطرات زمان مرگ توسط كسانی كه تجربه مرگداشتهاند وجود دارد. عدهای این یادآوری رانوعی توهم میدانند كه البته با دلایل محكم علمیمیتوان آن را ثابت كرد كه وقتی فقط چند دقیقه(حدود 4 دقیقه) اكسیژن به مغز نرسد، فرد دچارمرگ مغزی میشود و فعالیتهای مغز متوقفمیشود. پس دیگر توهم، معنا نداشته و این فرضرد میشود. این جاست كه بار دیگر علم در برابرقدرت و جلال پروردگار خاموش میشود و فقطنظارهگر شگفتیها میماند. این بار نشانهای دیگراز (خداوند حی) را در مورد یكی از هموطنانخود نقل میكنم. باشد كه چشمها آنچه را كهباید ببیند و بشنود، دریابند و بدانند كه (او) همیشهزنده است و در همه جا حضور دارد... و آن روز... طبق اظهارات پرستار 36 ساله بخشآیسییو بیمارستان امام خمینی، (محمدشفیعی) متولد 1327 در آی سی یو دچار ایستقلبی شد و در حدود چهل و پنج دقیقه تا یكساعت روی ایشان عملیات سی پی آر (احیاءقلبی- ریوی) انجام شد، ولی چون نتیجهاینداشت بیمار فوت شده اعلام گردید و تمامدستگاهها را از او قطع كردند تا آن كه بعد ازگذشتن زمانی نسبتا طولانی خانم (دكتر صداقت)برای امضا كردن جواز دفن به آن جا آمد و درعین ناباوری ضربان بسیار ضعیفی را حس كرد و بهسرعت سی پی آر شروع شد و جسد پس از 45دقیقه زنده شد! شرح ماجرا را از زبان خود بیمار: احساس خستگی مفرط میكردم، حسی شبیه بهزجر، مدت زیادی طول نكشید تا تبدیل به یكحس عمیق لذت بخش شد... دلم غش میرفت!یك خوشی بسیار دلپذیر... در فضا رها شدم. دراتاق پرستاران را دیدم كه روی كسی خم شدهاندو در حال ماساژ قلبی،... هستند. اول متوجه نشدماو كیست ولی بعد كه چهره او را دیدم به شدت جاخوردم! خودم بود... زمان برایم صفر شده بود،انگار همه جا حضور داشتم در همان لحظه، لحظهتولدم را دیدم، مادرم را دیدم كه در حال به دنیاآوردن من بود. بعد خودم را آنجا دیدم كهخوابیده بودم. دكترها و پرستارها كنار رفتهبودند. من مرده بودم. دیدم كه چشمان و شستپاهایم را بستند و ملحفه را روی صورتم كشیدند.یكدفعه بالای سرم فردی را دیدم كه نمیشدتشخیص داد زن است یا مرد. بلند قد وخوشاندام، او به قدری زیبا بود كه بیاغراق درهمان لحظه عاشقش شدم! حیف كه نمیتوانمزیبایی او را وصف كنم! در تمام عمرم كسی را بهاین زیبایی ندیده بودم. لباس كرم رنگ بر تنداشت كه بر روی آن پارچهای سفید انداختهبود. به من گفت: چی شده؟ (به زبان فارسی)،گفتم: پدرم را میخواهم. گفت: بیا پدرت اینجاست، پدرم را دیدم كه بالای بسترم گریهمیكند. هرچه صدایش زدم، صدایم را نشنید، بعدفهمیدم كه فقط او میتواند صدای مرا بشنود.گفتم: به نظرم او همان كسی بود كه ما (عزرائیل)مینامیم یا شاید رشته مرگ، با آن فرد جایرفتیم. مردی را دیدم كه نشسته بود و آن فرد زیبابسیار به او احترام میگذاشت. 5 گوی نورانی دراطرافش بود ولی نور آنها چشم را آزار نمیداد.یك گوی را به سمت من گرفت. فرد زیبا رو به منگفت: بگیرش. تا گرفتم خود را در I.C.U دیدم كهدكتری با دستگاه الكترو شوك مشعول شوكدادن به قلب من بود. جالب آن بود كه در طیآن چند روز ما در I.C.U 5نفر بودیم كه آن 4نفر مردند. البته من هم مردم ولی باز زنده شدم.! از او پرسیدم: - آیا قبل از این تجربه متوجه شده بودید كهنزدیك مرگ هستید؟ شفیعی: بله. وقتی آخرین بار در خانه بودم،قبل از آن كه وارد مرحله بیهوشی شوم، حسمیكردم دنیا دارد تیره میشود. حس میكردمچیزی رو به اتمام است 4 دختر و همسرم را طوردیگری میدیدم. انگار تصاویری در غروب بودند!میدانستم وقت رفتنم است. - آیا در لحظات اول تجربه مرگ، حساسترس یا تنهایی نكردید؟ شفیعی: اصلا! آن قدر حس خوبی بود كهمیتوانم راجع به آن توضیح بدهم... - فكر میكنید این بازگشت برای شما چهپیامی به همراه داشته است؟ شفیعی: خوب باش، خوب رفتار كن، خوبزندگی كن... و فكر میكنم بعد از آن اگر كسیاعتقاد به دنیای پس از مرگ نداشته باشد منمیتوانم آن را ثابت كنم! جالب آن كه بعد از اینماجرا دوستان و همكارانم نیز تغییراتی اساسی درمن حس میكردند. حضور من برای آنها نشانهایاز قدرت خداوند بود. - فكر میكنی چرا این اتفاق برای شما افتاد وچرا برای دیگران پیش نمیآید؟ شفیعی: دلیل آن را به خوبی نمی دانم ولیشاید مربوط به آن باشد كه من در تمام عمرمسعیام بر آن بوده كه كسی را آزار ندهم و بدكسی را نخواهم و اگر به كسی كمكی میكنم آن راپنهانی انجام دهم. -دید شما نسبت به مرگ قبل از این اتفاقچگونه بود و بعد از این اتفاق چه تغییری كرد؟ شفیعی: من قبل از این اتفاق واقعا از مرگمیترسیدم. یادم میآید هر وقت به قبرستانمیرفتم سعی میكردم به صورت جسد یا داخلقبر نگاه نكنم. ولی باور كنید الان اگر مرا بین 10جسد بگذارند خیلی راحت میخوابم؟ و احساسبسیار خوشایندی نسبت به مرگ دارم! - آیا دوست دارید این تجربه دوباره تكرارشود؟ شفیعی: ای كاش روزی هزار بار برایم تكرارشود! چنان لذت بخش بود كه حد نداشت، دلممیخواهد آن فرد زیبا را ببینم و آن حس رادوباره تجربه كنم. مرگ هدیهای است كه خدا بهبندهاش میدهد! - بعد از این تجربه چه تغییراتی در تصور ودرك شما از خداوند پیش آمد؟ شفیعی: علاقهام به او خیلی بیشتر شد و دركنارش خیلی هم خدا ترس شدهام. در ضمنبیشتر با او حرف میزنم، حتی وقت رانندگی،وقت راه رفتن، وقت خوردن به یاد او هستم! واین جمله لاحول و لاقوه الا به ا... العلی العظیم رابسیار تكرار میكنم. - با او خداحافظی كردم و جملهای از ایلیا(م) كه در كتاب رویای راستین خوانده بودم درذهنم میدرخشید: (... و شما ای زندگان از نور زنده بارور شوید وكودك الهی را در درون خود بپرورانید و برایفارغ شدن از خود آماده شوید. منتظر زاییدنملكوت الهی در خود باشید و برای تولد دوبارهمهیا شوید...) شفیعی و همسرش میگویند: محمد علی شفیعی اهل هفتگل حوزستان استاندامی متوسط وموهایی جو گندمی صورتیباریك و كشیده و چشمانی ریز و پوستی نسبتا تیرهدارد. او بر اثر بی توجهی به سرما خوردگی دچارآنفلونزا و در نهایت ذات الریه شد. او میگوید:روز جمعه بود كه در منزل بودم، احساس خفگیمیكردم به مجتمع پزشكی سازمان آب و برقخوزستان رفتم و در نهایت به بیمارستان امامخمینی منتقل شدم. چهل روز در آی سی یو و 22روز دركما بودم 75 روز در بخش بودم... طیدوران كما یك بار فوت كردم احساس سبكیكردم و خود را میان زمین و آسمان دیدم انجابودم كه متوجه شدم پزشكان و پرستاران دارندروی جسم من كار میكنند. شفیعی میگوید: با شوك الكتریكی روی منكار میكردند نتیجه نداد مرا كفن پوش كردنمدت 45 دقیقه در كفن بودم...همسرم برایم آش نذری درست كرده بود او بههمراه سایر اعضای خانواده مشغول پخش آشدر محله بود كه برادرم با منزل تماس گرفت و خبرمرگم را اعلام كرد مراسم آش نذری تبدیل به یكمراسم شیون و زاری شد... این شیون و زاری تنها50 دقیقه طول كشید چرا كه دوباره با خانوادهتماس گرفتند و اعلام كردند كه من زنده شدم. زمانی در اصطلاح پزشكی خود را شكلات پیچ(كفن پوش) دیدم، زنده بودن را احساس كردم...به خیال خودم فریاد میزدم كه اشتباه میكنیددستگاهها را ازمن جدا نكنید این كفن را باز كنیدمن زندهام اما كسی نمیشنید همان لحظه خود راروی تخت دیدم از خودم به شدت متنفر بودم...سفر مرگ خود را فقط خودم درك میكنم. همسر محمد شفیعی میگوید نذر كرده بودم كههمسرم شفا پیدا كند كه خبر فوت او در روز تولدامام علی (ع) به ما اطلاع داده شد در نهایت باردیگر اطلاع دادند كه محمد زنده است... در یكیاز روزها برای ملاقات او به همراه تمام اهلخانواده به دیدار محمد رفتیم...در همان روز بود كه پدرش دستمالی را ازجیب خود دراورد كه بلافاصله محمد با مشاهدآن دستمال شروع به گریه كرد از او پرسیدم چراگریه میكنی و در آن زمان بود كه محمد جریانمرگ خود را و دیدار با مرد سفید پوش را توضیحداد. همسر محمد شفیعی به تاثیرات این معجزهپرداخت و گفت من اعتقادات مذهبی را باوردارم معتقدم تا خداوند سبحان نخواهد هیچبرگی از درختی نمیافتد طی مدت بیماریمحمد مدام به ائمه اطهار متوسل میشدم اكنونكه این معجره را دیدم اعتقاداتم صد برابر شدهاست. دژاوو «Deja vu»( قسمت دوم) محققان در تحقیق بر روی مرد نابینایی که مدعی است حس دژاوو دارد؛ متوجه شدند این مرد این احساس را از طریق بوییدن؛ شنیدن و لمس کردن داراست. واقعیت موجود در مورد حس دژاوو در مرد نابینا تمام بحث ها و تئوری های مطرح شده برای اثبات یا رد تئوری تئوری تاخیر در مسیر بینایی را زیر سوال برده و همه معادلات محققان را به هم ریخته است. اگرچه که برخی از دانشمندان معتقدند که این مرد نابینا دارای نوعی توانایی خارق العاده می باشد. تحقیقات در مورد دژاوو مدت هاست که از زوایای مختلف آغاز شده و ادامه دارد. برخی از محققان از طریق هیپنوتیزم؛ دژاوو را مورد مطالعه قرار داده اند. این محققان اعتقاد دارند تجربه دژاوو مربوط به بخشی از مغز است که با موضوعات آشنا مربوط می شود. آن ها در آزمایشی از دانشجویان خواستند تا کلماتی را به خاطر بیاورند. سپس آن ها را هیپنوتیزم کردند تا کلمه را فراموش کنند. زمانی که مجددا آن کلمه را به آن ها نشان می دادند؛ دانشجویان میگفتند این عبارت را قبلا جایی دیده اند. تقریبا نیمی از افراد شرکت کننده در تست؛ تجربه دژاوو داشتند و بقیه کلمه رامی شناختند. اما در صورت پذیرش نتایج این تحقیقات باز این سوال مطرح است که این موضوعات آشنا از کجا آمده اند و چگونه وارد مغز شده اند؟ یکی از تئوری های موجود در این رابطه می تواند مسئله جهان های موازی و زندگی هم زمان انسان با کالبد دیگرش در آن جهان ها باشد. جهان هایی با همین تصاویری که در حال حاضر در این دنیا تجربه می کنیم. و یا مثلا دیدن تصاویر در رویا پیش از برخورد با آن ها و یا... منبع: ماهنامه اخبار و افکار/ سال اول/ شماره ۲ دژاوو «Deja vu» تا به حال چیزی درباره حس «دژاوو» چیزی شنیده اید؟ «دژاوو» عموماْ نوعی احساس است مبنی بر اینکه شخصی گاه ممکن است تصویری را ببیند و مدعی شود که قبلاْ این چنین تصویری را دیده است. البته دانشمندان مختلف در مورد این مساله تعابیر مختلفی دارند. مثلاْ عده ای معتقدند زمانی که ما تصویری را می بینیم؛ آن تصویر به دلیل اینکه از طریق یکی از چشمها زودتر از چشم دیگر به مغز می رسد؛ ما تصور می کنیم منظره را قبلاْ جایی دیده ایم. به نظر شما کدامیک از این نظرات درست است؟ آیا ممکن است که ما تصویری را از قبل (مثلاْ در زمان دیگر؛ جهان دیگر و یا قبل از تولد در این دنیا...) دیده باشیم؟ و یا اینکه این حس تنها یک خطای بصری است؟ اما اگر این تئوری خطای بصری را بپذیریم یک سوال دیگر مطرح می شود و آن این است که آن وقت چطور ممکن است افراد نابینا هم حس دژاوو داشته باشند؟ ... ادامه دارد منبع: ماهنامه اخبار و افکار/ سال اول/ شماره ۲ ... برای دانستن اسرار؛ هزار شرط لازم است که اولین آن ها محرمیت و ظرفیت و رازداری است. هر کس که قیل و قال به راه انداخت و اسرار را داد زد این خودش دلیل بر بی خبری از سرّ و بیگانگی با اسرار است. اگر کسی دکان محصولات باطنی راه انداخت و محصولات جعلی خود را به قیمت ناچیز به معرض فروش گذاشت باید گفت که صاحب مغازه؛ اساسا اهل باطن نیست و دلالی است در لباس فروشنده باطنی. موجودات سماوی و نیروهای غیبی(۸) آمادگی اولیه حواسی که در رابطه با ارتباطات روحی است در همگی وجود دارد. ولی در بسیاری از افراد به صورت بالقوه نهفته است. ما وجودشان را نادیده می گیریم یا از گسترش آن ها چشم پوشی می کنیم. اما در هر حالت انجام بسیاری از کارها می تواند همه ما را در گسترش این توانایی کمک کند. تکنیک هایی که منجر به تمرکز درونی و حفظ تعادل می شوند عبارتند از: رژیم غذایی مناسب؛ ورزش؛ هوای تازه؛ استراحت؛ مراقبه؛ احساسات آرام کننده؛ تمرینات تنفسی؛تصویر ذهنی؛عبارات تاکیدی؛ دعا؛ مدیتیشن؛ پیاده روی و انجام تمرینات ورزشی. تمرینات برای آمادگی به منظور ارتباط با ارواح راهنما تمریناتی وجود دارد. از جمله این تمرینات؛ تمرین ستون میانه و تمرین پیوند عرفانی است. تمرین ستون میانه به منظور هماهنگ ساختن هاله انسانی برای ارتباط روحی به کار برده می شود و تمرین پیوند عرفانی نیز چهار چاکرای بالای بدن را فعال نموده و در یک ردیف قرار می دهد. این فعال شدن باعث می شود جریان انرژی در آن ها افزایش پیدا کند؛ بدین ترتیب می توان از نیروی برتر شهودی بیشتر استفاده نمود و درک شخص از ارواح راهنما بالا می رود. این تمرینات زمینه ساز ارتباط آگاهانه و مستقیم با ارواح هستند. بیشتر تکنیک های ماورایی که به منظور ارتباط روحی مورد استفاده قرار می گیرند؛ بسیار ساده اند. این تکنیک ها بر اساس سه توانایی اصلیکه پرورش آن ها بسیار مهم است پایه گذاری شده اند: ۱- تصویر ذهنی ۲- تمرکز ۳- تجسم خلاق ۱. تصویر ذهنی؛ توانایی خلق یک تصویر ذهنی است که باید آن را به طور مداوم در ذهن خود حفظ کنیم. در نگاه اول شاید عکس های زیر را یک افکت کامپیوتری یا تصاویر یک دوربین معیوب فرض کنید،اما این تصاویر محصول عکاسی ساعت به ساعت Lincoln Harrisonعکاس استرالیایی میباشد. این عکاس با تلاش ۱۵ ساعته خود توانسته مسیر و دنباله حرکت ستارگان در شب را بر بلندی دریاچه Eppalock نزدیک Victoria استرالیا عکسبرداری کند. Harrison گفت:”یک شب خسته کنند همراه با زمان کلی ۱۵ ساعت عکسبرداری از غروب تا طلوع آفتاب در شرایط بسیارسرد بود”
منبع خارجی:dailymail ویرایش و ترجمه:انزل وب پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 18:44 :: نويسنده : alejandro calvo
از کلمه یونانی Hypnose به معنی خواب گرفته شده است شیوه هایی خاص از زمانهایی خیلی قدیم متداول بوده که می توان در افراد خواب مصنوعی ایجاد کرد در این حالت شخص مورد آزمایش (سوژه) با عامل (کسی که آن را ایجاد کرده ) رابطه داشته و از اوامر و تلقینات عامل پیروی می کند در کشورهای امریکای جنوبی به جای لغت هیپنوتیزم از کلمه سوفرولوژی استفاده می شود در تاریخ پزشکی یونان قدیم معبدی به نام سوفرن وجود داشته و افراد برای اقدامات درمانی به این معبد رفته و بر اساس نام اسطوره های موجود به حالت خواب یا خلسه فرو می رفته اند . انواع هیپنوتیزم :
دگر هیپنوتیزم : در زمان تولد یک کودک تمام مجمع الکواکب، ستارگان و کهکشان های دیگر که در افق زمین در حال گردش هستند در ذهن کودک ثبت می شوند. شرایط کیهانی موجود در لحظه تولد، با تمام ضعف ها، قوتها و توانایی هایش بر کل زندگی انسان اثر می گذارد . آگاهی یا تشخیص، ملاکی برای وجود یا عدم وجود هیچ چیز نیست. حوزه های مختلف انرژی در اطراف انسانها وجود دارند. امروزه دانشمندان معتقدند هر جرم آسمانی تشعشع رادیو اکتیو منحصر به فرد خود را دارد. امواجی که سیاره زهره از خود ساطع می کند آرام و ساکن هستند. امواجی که از سیاره مشتری به ما می رسند متفاوت از امواجی هستند که از خورشید به ما می رسند. این تفاوت به خاطر اختلاف ترکیبات گازی لایه های تشکیل دهنده هر جسم است.
آزمایشات : لطفا نظر بدهید ادامه مطلب ... شنبه 6 آبان 1391برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : alejandro calvo
مردم سلام نان حلال چيه؟ آيا نان حلال با نان هاي ديگه فرق مي كنه؟آيا نان حلال با فناوري نانو پخته ميشه؟آيا اصلا نان حلال پيدا ميشه؟
هر كسي به مقدار پولي كه مي گيرد بايد كار كند تا نانش حلال شود(قابل حل شود) و مُهر حلال بخورد. شكي نيست كه نان اكثر مشاغل حلال است البته از ديدگاه خودمان نه ژاپني ها. اما در اين بين هستند مشاغل مشكوك به حرام خوري كه شايد به ناحق به آنها مي گوييم حرام خور. بهتر است حلال و حرام را از زبان خودشان بشنويم: قاچاقچي كالا: به نظر من ما پاك ترين و مرغوب ترين نان حلال را مي خوريم. چون ما نياز مردم را حتي غير قانوني هم كه شده تأمين مي كنيم تا آنها در رنج و عذاب نباشند. قاچاقچي مواد مخدر:آيا رفع نياز معتادان عزيز كه بيمار تلقي مي شوند كار بدي است كه پولمان حرام باشد؟ تازه به اندازه تلاشمان پول مي گيريم نه مثل كارمنداني كه فقط يك ساعت در روز كار مفيد انجام ميدند. زمين خوار: آقا كجاي پول ما حرام است؟ ما زمين هايي كه بي استفاده مونده را با استفاده مي كنيم و به مردم مي فروشيم تا بتوانند خانه هايشان را در آنجا بسازند و از بي خانماني نجات يابند. دلال دلار: هر يك از ما طبق قانون و شرع فقط ۱۰ الي ۲۰ درصد روي دلار مي كشيم و از اين نظر پولي كه در مي آوريم كاملاً حلال مي باشد. گراني هاي اخير هم به ما ربطي ندارد. ليدر فوتبال: درقبال كاري كه انجام مي دهيم (تغيير مربي و بازيكن) كه كار هر كسي نيست پولي كه مي گيريم به اندازه فروان كم است چه رسد به حرام بودن! گداي ميلياردر: ما مأموران بي ادعاي ماليات هستيم. كار ما باعث كاهش فاصله طبقاتي جامعه مي شود. ناني حلالتر از اين؟! پيمانكار سازندگي: من حاصل دسترنج خودم را مي خورم و از پولي كه به پروژه اختصاص يافته چيزي به ناحق براي خود بر نمي دارم. اگر هم بردارم، حاصل صرفه جويي در هزينه هاست. قصاب الاغ فروش: من تا به حال تو عمرم گوشت پير و كهنه به مردم نفروختم تا اونجايي كه تونستم الاغ هاي جوان (كره الاغ) لذيذ را به خورد مردم داده ام. گوشتم حلال،نانم حلال! شير فروش:شايد مردم بگويند كه با گران شدن شير، پول شير فروش ها هم به حرامي مي گرايد ولي اينطور نيست علت گراني شير گراني بهاي آب هستش و اصلاً قروني هم به جيب مان نمي رود. شيرم حلال،نانم حلال! با توجه به فرمايش آقايون، اميدواريم از اين به بعد شاهد توهين به چنين مشاغل با شخصيت و محلول (حلال) نباشيم. در غير اين صورت پيگرد غيرقانوني دارد. پولتان گواراي وجودتان! بهروز فيروزي حلّال (حلال كننده) تمامي مشاغل!
منبع:اول نيوز 6 آبان 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : alejandro calvo
نخست مترادف ها
bej=Krem rengi turuncu=Portokal rengi ilk=Birinci isim(نام.اسم)=Ad problem(مشکل.مسئله)=sorun örneğin(برای مثال.مثلا)=mesela fayda(فایده.سود)=Yarar ve ya(ویا)=ya da ulus(ملت)=Millet gizlemek(مخفی کردن.پنهان کردن)=saklamak کلمات متضاد ilk/son sevmek/nefret etmek bitmek-پایان دادان-خاتمه دادن/başlamak-شروع کردن.آغاز کردن siyah-سیاه/beyaz-سفید temiz-تمیز/kirli-کثیف toplu-شسته رفته-مرتب/dağınık-درهم برهم ıslak-خیس/kuru-خشک genç-جوان/yaşlı-سالمند konuşmak/susmak karşılamak/yolcu etmek 6 آبان 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : alejandro calvo
دانلود فایل پی د اف درس نهم از کتاب هیت ایت 1 http://s3.picofile.com/file/7505071284/Unit_9.pdf.html دانلود فایل صوتی این درس(حتما دانلود کنید) http://s3.picofile.com/file/7505041612/9.mp3.html 6 آبان 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : alejandro calvo
alt üst etmek=زیر رو کردن
Plaj=پلاژ Reddetmek=رد کردن sıra=رده/نوبت/صف/ردیف sıralama=رده بندی/رتبه بندی Kabul olunmamak=قبول نشدن sonunda sabaha doğru sınırdan geçtik= سرانجام حوالی صبح از مرز رد شدیم Resmi olarak=به صورت رسمی/رسما Resmi=رسمی Resmiyet=رسمیت Resmiyet vermek=رسمیت دادن Resmiyet bulmak=رسمیت یافتن Alındı/makbuz=قبض/رسید Resmen=رسما yarı resmi=نیمه رسمی restoran=رستوران Rejim=رژیم Elçi=سفیر/رسول/فرستاده varmak/yetişmek/erişmek=رسیدن varmış/yetişmiş/erişmiş=رسیده su damlası=قطره آب rutubet/nem=رطوبت rutubetli=مرطوب hava nemi=رطوبت هوا nisbi nem=رطوبت نسبی higrometre=رطوبت سنج nemlenmek=نم کشیدن nem vermek=نم پس دادن nem çekmeyen=رطوبت ناپذیر rüşvet=رشوه rüşvetçi=رشوه خوار rüşvetçilik=رشوه خواری 6 آبان 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : alejandro calvo
habersiz gitmek=بی خبر رفتن
Gitmek=رفتن Gitmemek=نرفتن git=برو Gitme=نرو Gidiniz=بروید Hasan gitti=حسن رفت Onlar bugün erken gittiler=آنها امروز زود رفتند Ben eve gidiyorum=من به خانه میروم o bu dünyadan gitti=او از این دنیا رفت gitmeli/gidilmeli=رفتنی ansızın gitmek/birden bire gitmek=ناگهان رفتن bir öğrenci babasıyla gidiyor=یک دانش آموز با پدرش میرود gerilemek/geri gitmek=عقب نشینی/پس رفتن süpürücü/çöpçü=رفتگر süpürücülük/çöpçülük=رفتگری süpürmek=رفتن silip süpürme=رفت و روب refrandum=رفراندوم ıslahat/reform=رفورم/اصلاحات yıldırım gibi=رعد آسا /بسیار سریع rağbet=رغبت rağbet etmek=رغبت کردن rağbetsiz/isteksiz=بی رغبت O yavaş yavaş bu işe rağbet gösteriyor= او یواش یواش(به آهستگی)به این کار رغبت نشان میدهد refakât=رفاقت davranış/davranma/geçinme/tavır=رفتار davranmak=رفتارکردن bundan böyle sen de davranışını değiştirmelisin= تو هم بعد از این باید رفتارت را عوض کنی ihtiyaçları giderme=رفع احتیاجات gidermek/kaldırmak=رفع کردن ekonomik kriz=بحران اقتصادی/رکود اقتصادی rekor=رکورد rekortmen=رکورد دار/رکورد شکن rekor kırmak=رکورد شکستن damar damara olmak=رگ به رگ شدن Rugbi=راگبی birinin zayıf yönlerini bulmak=رگ خواب کسی را پیدا کردن reklam=آگهی.تبلیغات dansöz=رقاصه/رقصنده زن Raks etmek/Oynamak/Dans etmek=رقصیدن ebcet rakamı=رقم ابجد rükû=رکوع rükû etmek/rükûya gitmek=رکوع کردن/به رکوع رفتن Damar=رگ Atar damar=رگ جنبنده şah damarı=شاهرگ Romatizma=رماتیسم remilci/falcı=رمال Roman/Uzun hikaye=رمان/داستان بلند Romantik=رمانتیک şifrecilik=رمز خوانی şifreli=رمزی/رمزنگاری شده/کدشده şifresiz=بدون رمز/رایگان Rekabet=رقابت Rekabet etmek=رقابت کردن Dansa getirmek=به رقص آوردن Rakam=رقم Rakamlar=ارقام rekat=رکعت remiz/şifre/parola=رمز ramazan ayı=ماه رمضان on yıllık çile=رنج ده ساله zahmetli /maşakkatli=رنج آور çilekeş/çile çeken=رنجبر Rende=رنده Renk=رنگ Rengarenk=رنگارنگ/رنگ ورنگ Renk solumu=رنگ پریدگی boyacı=رنگرز boyacılık=رنگرزی renk vurmak/boyamak=رنگ زدن plastik boya=رنگ روغنی renkli maddeler=مواد رنگی kına ve renk=حنا و رنگ sulu boya=آبرنگ renk dökmek=رنگ ریختن renkli/boyalı=رنگی alkım/Gök kuşağı =رنگین کمان renkli film=فیلم رنگی renkli cam=شیشه رنگی/رنکلی جام renkli resim=عکس رنگی boyalı olmayınız=رنگی نشوید yüz/çehre/surat=صورت/چهره yüzden gitmek=از رو رفتن yüzden gitmemek=از رو نرفتن kendi yüzüne getirmemek=به روی خود نیاوردن o yüzünü bana çevirdi=او روی خود رابه من کرد yüzlü/sıyrık=پر رو yüz yüze/karşı karşıya=روی در روی üst üste koymak=روی هم گذاشتن model yüzünden=از روی مدل Vize=ویزا/روادید Psikolog=روانشناس Psikoloji=روانشناسی Toplumsal psikoloji/Toplum psikolojisi=روانشناسی اجتماعی eğitim psikolojisi=روانشناسی پرورشی ceza psikolojisi=روانشناسی جزایی çocuk psikolojisi=روانشناسی کودک milletler psikolojisi=روانشناسی ملل dansçı=رقاص/رقصنده .......................................................................................................................................... keçi sakal=ریش بزی kök=ریشه ağaç kökü=ریشه درخت köklü=ریشه دار temel kök=ریشه اصلی kendi kökünü çapalamak=تیشه بر ریشه خود زدن kökünden çürümek=از ریشه پوسیدن kumluk=شنزار Ray=ریل Ray dizmek=ریل کشیدن Ring=رینگ Ravent=ریواس ak ciğer=ریه ak ciğer hastalığı=بیماری ریوی ......................................................................... |
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |